ارباب و برده

کوک ویو

چه دختر شجاعی شلاق انتخاب می‌کنه این مثل اون دخترای هرزه نیست اوم ازش خوشم میاد

کوک : بلند شو برو کارات رو انجام بده
ات : چشم
کوک : خوبه ولی شب باید بیای پیش من بخوابی ( بم )

ات: چشم
کوک : حالا برو

رفت

ات ویو

پسر جذابی هست روش کراش زدم راستش خوشحالم که شب پیشش می‌خوابم و الان شلاق نخوردم برم دیگه کار دارم

پرش زمانی شب

ات ویو

طبق گفته ی ارباب من باید پیش اون بخوابم رفتم یه دوش گرفتم اسکراب توت فرنگی زدم و آمدم بیرونی لباس خواب پوشیدم و عطر زدم مو های بلند ام رو خشک کردم رفتم تو اتاق ارباب

تق تق

کوک : بیا تو
ات : چشم
ات : من رو مبل می‌خوابم شما راحت باشید ارباب

کوک: نه تو پیش خودم میخوای
ات : نه...( که حرفش با لب کوک قطع شد

کوک : بیب قول نمیدن فردا شب خودم رو کنترل کنم ( بم شیطون و خمار )
ات : باش بریم بخوابیم ؟
کوک : بریم



ببخشید اگه بد شد نظرات رو تو کامنت بزارید و پارت بعد شرط نداره
دیدگاه ها (۲۰)

یکی دیگه از فیک ها مرسی عشقااا

ارباب و برده

ارباب و برده

فیک جدید

پارت ۱۷

پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط